جمهوری اسلامی لبنان

نسب سید حسن به یمنی ها می رسد و نسب بسیاری از علمای ایرانی به لبنان و حکومت طایفه ای ناقض جکومت اکثریت و دموکراسی است

جمهوری اسلامی لبنان

نسب سید حسن به یمنی ها می رسد و نسب بسیاری از علمای ایرانی به لبنان و حکومت طایفه ای ناقض جکومت اکثریت و دموکراسی است

کاپیتولاسیون و مقابله به مثل

مقابله با مثل، دستور قران است و عقل هر بشری، آن را می فهمد. اگر کسی به شما ضربه ای زد،شما هم مثل آن به او بزنید. (فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم) حکیم فردوسی نیز می فرماید: زدی ضربتی؟ ضربتی نوش کن. اما به چند دلیل این کار  انجام نمی شود! و برعکس آن یعنی کاپیتولاسیون( خود سانسوری) صورت می گیرد. اولین موضوع ترس است. افراد کم توان در مقابل افراد پر توان تر از خود، مقابله به مثل نمی کنند. در مدرسه یک پسر قلدر، دانش آموزان را اذیت میکند، بقیه اذیت او را نادیده می گیرند، تا بیشتر اذیت نشوند. عامل دوم احترام است: پدری که فرزند خود را می زند، فرزند به احترام پدر چیزی نمی گوید، و مقابله به مثل نمی کند. این احترام ممکن است احترام به قانون هم باشد. کسی به اعدام محکوم شده، باید این مجازات را تحمل کند! او نمی تواند از ضارب خود انتقام بگیرد. اما گاهی این دو با یکدیگر مخلوط می شود: معلوم نیست کسی که مقابله به مثل نمی کند، از روی ترس است یا احترام. همین جا مسئله ظلم و اجرای عدالت، معنی پیدا می کند. اگر عدالت حکم می کند که قاچاقچی انسان یا مواد مخدر، اعدام شود این به معنای احترام به قانون، و عدم پیگیری مقابله به مثل است. در حالیکه قاچاقچی های دیگر، آن را ظلم می پندارند و در فکر انتقام یا: مصدوم کردن ماموران هستند. در مراتب بالای اخلاقی، برای جلوگیری از دور باطل انتقام، پیشنهاد ترک مخاصمه یا همان نادیده گرفتن انتقام هست. در انجیل آمده که: حضرت عیسی فرمود: اگر کسی به توسیلی زد، طرف دیگر صورت خود جلو ببر. این توصیه به دو دلیل، در مراحل بالای اخلاقی است: اول فرض بر این است که: با این کار آتش انتقام در مضروب، به خاطر خدا خاموش می شود. دوم اینکه ضارب نیز با دیدن این صحنه، شرمنده شده عذر خواهی می کند. حالا اگر عکس این قضیه اتفاق بیافتد، دیده شده که یک سیلی زدن، به یک سیل جنگ و خون تبدیل گردیده! بیشتر جنگهای تاریخی هم، به همین خاطر بوده. لذا برای جلوگیری از نابودی انسان، لازم است در جایی این موضوع ختم شود. پس چه زمانی برای انتقام مناسب است؟ و چه زمانی مناسب نیست: مانند همه سوالهای فلسفی، مرزبندی مشخصی ندارد. لذا دروغگویان از این موضوع به نفع خود استفاده می کنند. در قضیه انفجار بندر لبنان، باید مشخص شود که مسئول حادثه، چه کسانی بودند تا بتوان از انها انتقام گرفت. ولی مانند حادثه هواپیمای اکراینی، یا حوادث 11سپتامبر، دلایل بخوبی روشن نمی شود. زیرا مسببان این حوادث، از قبل ردپا ها را از بین برده اند. فقط برخی اشتباهات آنها ممکن است: به لو رفتن کمک کند، که آنهم در بوق تبلیغاتی پنهان می کنند، تا هیچ کس ان را نشنود، یا باور نکند. فاجعه از انجا آغاز می شود که: مجرم خود را محق این عملیات می داند! اما بعد از انجام مواجه با عکس العمل های متضاد می شده، آن را انکار می کند. الان مشخص شده که در حادثه یازده سپتامبر، عربستان با کمک بن لادن، برج دوقلو را منفجر کرد، تا به گردن عراق و افعانستان افتاده، آمریکا مجبور به لشکر کشی به عراق و افغانستان شود. خوشحالی عربستان در حادثه لبنان هم، همین را بیان می کند. یعنی انفجار عمدی بوده، تا مردم لبنان، آن را به گردن حزب الله انداخته و: پایگاههای ان را مورد حمله قرار دهند. زیرا اعلام شده که: نیترات موجود در این انبار، برای مصرف مواد منفجره بوده! پس عامل اصلی مشخص است. اما اینکه قدرت رسانه ای آنها، هنوز به اندازه 11سپتامبر قدرتمند باشد، جای تامل دارد. از این رو، انتقام در این جا واجب است! زیرا اگر جلوی عربستان گرفته نشود، عملیات مشابه را شاهد خواهیم بود. لذا محور شرارت آل سعود است.  ادامه مطلب ...